محلههای حاشیهنشین منشا بسیاری از آسیبهای اجتماعی هستند؛ آسیبهایی که از حاشیه شهرها، به شهرها منتقل میشوند؛ بنابراین کودکان ساکن این مناطق، در معرض بیشترین آسیبها هستند. در حال حاضر طبق اعلام وزارت کار و رفاه اجتماعی، ۲۵ درصد جمعیت شهری ایران حاشیهنشین هستند. نشست «آسیبشناسی شکلگیری محلات ناکارآمد شهری و شیوههای مواجهه با آن» برای بررسی این موضوع در باشگاه هواداران جمعیت امام علی(ع) برگزار شد.
به گزارش مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران به نقل از روزنامه فرهیختگان، مینا عرفانیان، مشاور وزیر راه و شهرسازی در شرکت مادر تخصصی عمران و بهسازی شهری در این نشست گفت: «وقتی تراکم انسانها در جایی زیاد باشد، انسانها در آنجا احساس راحتی ندارند و در نتیجه درصد پرخاشگری بالا میرود؛ محله حاشیه برای یک کودک مثل یک مدرسه بزهکاری است.» او به ریشهیابی و تاریخچه شکلگیری این محلات پرداخت و گفت: «رشد شتابان شهرنشینی با الگوی نامتوازن، استقرار نامتعادل جمعیت در مراکز شهری، جابهجایی جمعیت از روستاها به شهرها، افزایش شکافهای اجتماعی- درآمدی، عدمتامین فضای زندگی برای کمدرآمدها توسط طرحها و برنامههای رسمی کشور از جمله عواملی هستند که باعث شکلگیری بافتهای ناکارآمد شهری شدهاند.» او در ادامه به «سند ملی راهبردی قانونی» اشاره کرد و گفت: «این سند در سال ۹۳ توسط هیات دولت تصویب شده و در آن برای رسیدگی به بافتهای ناکارآمد، این بافتها به چهار دسته تقسیم شدهاند.»
عرفانیان همچنین اظهار کرد: «در این سند راهبردی آسیبشناسی محلهها و محدودههای هدف با رویکرد بازآفرینی انجام شده و برخلاف گذشته به این مساله توجه شده است که این محلات لزوما همیشه تهدید نبوده؛ بلکه فرصت هم میتوانند باشند. از جمله اینکه با تغییر ساختارهای اجتماعی و تغییر نگاهها، گروههای مدنی میتوانند پتانسیل ارزشمندی برای بیدار کردن سرمایههای انسانی و اقتصادی در این محلات باشند.» او اهداف اصلی این سند را کاهش فقر شهری با رویکرد توانمندسازی محدودههای هدف و پیشگیری از بازتولید فقر، ارتقای تابآوری شهری، ارتقای هویت و تحقق حکمروایی شهری دانست و گفت: «محلهگرایی مدل جامع بهسازی، توانمندسازی گروههای کمدرآمد و مشارکتمحوری و توجه به مخاطبان اصلی از جمله سیاستهای اقدامی در راستای تحقق این اهداف است.»
نگاهها انسانمحور نیست
در ادامه این نشست عسل نعمتاللهزاده، از اعضای جمعیت امام علی (ع) به محلات حاشیه شهری اشاره کرد و گفت: «روح شهری جدا از روح انسانی که در آنجا زندگی میکند، نیست؛ اما متاسفانه نگاهها در محلات حاشیه انسانمحور نیست. همین امر باعث شده ما به راحتی از کنار کودک کار بگذریم، همانطور که محلات حاشیه را هم اصلا نمیبینیم.» او افزود: «این در حالی است که انسان دارای زندگی اجتماعی است و زندگی ما از زندگی دیگران تاثیر میگیرد. وقتی ما به محلههای حاشیه مثل دروازه غار نمیرویم؛ یعنی روح خود را از آنجا بردهایم و آدمهای آن محله و کودکان احساس غربت میکنند؛ یعنی این آدمها از بعد اقتصادی و فرهنگی از ما جدا هستند و این کودکان اگر در آینده بزهکار شوند ما نقش خودمان را در این باره نمیبینیم.»
محله حاشیه مدرسه بزهکاری برای کودکان
او در ادامه با اشاره به فاکتورهای روانشناسی شهری افزود: «وقتی تراکم انسانها در جایی زیاد باشد، انسانها در آنجا احساس راحتی ندارند و درصد پرخاشگری بالا میرود؛ در این محلات کودکان با تنازع بقا زندگی میکنند. به علاوه اینکه محله حاشیه برای یک کودک مثل یک مدرسه بزهکاری است؛ چون هیچ برنامهای برای کودک وجود ندارد؛ نه محیط فرهنگی یا پارک و فضای سبز مناسب و نه هیچ امکان دیگری. فضا کم و محیط پر از بزه است. به این ترتیب کم کم قبح کار بزه برای کودک از بین میرود.» در ادامه این نشست محیا واحدی نیز به تشریح زوایای دیگر محلات ناکارآمد پرداخت و عنوان کرد: «فقر و بیکاری و نبود تولید، صنعت و کشاورزی در روستاها سبب گسیل جمعیت به فضاهای شهری شده که در نتیجه سبب حاشیهسازی میشود. در این راستا آدمهایی به دلیل فقر به نوعی از جامعه رانده میشوند و همین دورافتاده شدن از جامعه باعث بازتولید فرهنگ فقر میشود.»
او همچنین به تشریح دو فرهنگ حاشیهنشین و حاشیهساز پرداخت و گفت: «در فرهنگ حاشیهنشینی شاهد ازدواج در سن کم، باروریهای بسیار، کار کودک به جای پدر، کودک محروم از تحصیل و… هستیم؛ اما در کنار آن فرهنگی که خودش حاشیهها را بهوجود میآورد؛ یعنی بیتفاوتی و بیمسئولیتی و نبود پیگیریهای لازم نیز شکل میگیرد. این فرهنگ حاشیهساز برای همه اقشار جامعه است؛ چه خانوادهای که خودش و فرزندش را از جامعه جدا میبیند، چه محیطهای دانشگاهی، چه پزشکان و چه به بخشی که در قانونگذاری دخالت دارند.»